U kiss stories part 6
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:U kiss stories part 6, توسط mina

خوب حالا پسرا اونام داشتن یواشکی میرفتن سمت اتاق درمان که یهو ...... خانم سو اونا رو دید و گفت:کجا به سلامتی؟

کوین:دستشویی

سو:دستشویی؟

کوین:اره اشکالی داره

سو:نه نداره ولی مگه اتاقتون دسشویی نداره

ایلای طوری که خانم سو نفهم در گوش کوین گفت مثلا تو مغز متفکرمون بودی بعد رو به خانم سو کرد وگفت :کیسوپ یکم مشکل داشت میدونید اون تو گیر کرده بود(بیچاره کیسوپ چه مشکلی داره) مام دیگه تحمل نداشتیم برا همین امدیم بریم از دسشویی بیرون استفاده کنیم(کوین و دونگی هم داشتن از خنده میمردن)

سو:اوه باشه مشکلی نیست ولی زود برگردید اتاقتون

همه:حتما

بعد از رفتن خانم سو اونا کلی به حرف ایلای خندیدن (خنده نداشت کیسوپ بدبخت)و رفتن سمت اتاق

دونگ هو:خوب بچه ها شما برین؟

کوین:کجا؟

دونگ هو:خونه اقا شجاع خوب تو اتاق دیگه

ایلای :پس تو چی؟

دونگ هو:من بعدا میام

کوین :نمیشه ما اینجا منتظر میمونیم

دونگ هو:بعد اگه دوباره خانم سو رودید چی ؟حتما این دفعه میگید دونگی دچار مشکل شده ها؟برید دیگه

ایلای :کوین دونگی راست میگه بیا بریم بعدا خودش میتونه بیاد

کوین :باشه پس ما رفتیم موفق باشی(مگه میخواد بره کوه اورست رو فتح کنه)

دونگی در اتاق وا کرد و رفت تو مینا رو تخت بود دستش رو گذاشته بود رو صورتش

مینا که فک کرده بود پرستاره گفت:اصلا نمی تونم دردو تحمل کنم (واقعا همین طوره) بعد شروع کرد گریه کردن وگفت:میشه یه ارامبخش بهم بزنین نمی تونم بخوابم دونگ هو هم خیلی ناراحت شده بود امد اروم دست مینا رو از رو صورتش برداشت و گفت:متاسفم

مینا چشماش رو باز کرد دید دونگی بعد دستشو کشید

گفت: اشکالی نداره فک کنم باید بهش عادت کنم بعد یه لبخند مصنوعی زد و با تعجب از دونگی پرسید تو اینجا چیکار میکنی؟

دونگی:امدم ببینم حالت خوبه؟

مینا:نه منظورم مدرسه ماس؟(یاد اون سریال مدرسه ی ما افتادم)

دونگی :اه خوب ما قرار یه ماهی اینجا باشیم فک کنم دربارش شنیدی یه گروه خواننده؟

مینا:چییییییییی؟؟؟(ارپیچی به این خوبی)پس شما اون گروهید که همه منتظرش بودن ؟

دونگی:هه اره میایم

بعد دونگی نشت رو صندلی و خیره شد به مینا (کوفت به چی نیگاه میکنی؟)

مینا:چرا اینجوری نگام میکنی؟

دونگی:میدونستی خیلی خوشگلی

مینام هم با شنیدن این حرف قرمزشد(لبو)و گفت:مرسی البته برا ادم دختر بازی مثل تو همه قشنگن (ولی من قشنگترم)(اعتماد به نفست تو حلقم)(پس چی)

دونگی:من دختر باز نیستم

مینا:کاملا از قیافت معلومه هر کسی با اولین برخورد می تونه بفهمه

دونگی:خوب اره بعضی وقتا ولی تو از کجا فهمیدی ؟

مینا:خیلی واضحه بود که همون لحضه سرش درد گرفت وبا دستاش سرشوگرفت :اخخخخخخخخخخ دونگی هم دستشوگذاشت رو دست مینا و گفت:

دونگی:چی شد ؟میخوای دکتر خبر کنم؟

مینا :نه الان خوب میشم وقت باید بخوابم

دونگی:پس بخواب

مینا:توچی؟

دونگی:من چی؟

مینا:تو نمیری؟

دونگی:تا بخوابی اینجا میمونم (وای عشق منه)

مینا:هر جور راحتی و بعد همونطور که دستش تو دست دونگی بود خوابید

دونگی هم همون جور سرش رو گذاشت رو تخت وخوابش برد

صبح دونگی زودتر از مینا بیدار شد وهمین طور که داشت بهش نزدیک تر میشد (که الان یه سره خر میاد من میدونم) لبش با لب مینا وقت نیم سانت فاصله داشت

داشت همین طور جلوتر میرفت که ..

 

 

 

خوب خوب تموم شد

 


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت10:54---25 شهريور 1391
عزیزم خیلی قشنگ بود قسمت بعد رو زود بزار گلم بوسسسسسسسسسسسپاسخ:باشه حتما

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: